بانفوذفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ذ، مسلط، مستولی، چیره، غالب، پیروز، موفق، مظفر، فیروز، قاهر پرقدرت، استخواندار، نافذ، صاحب اعتبار، متنفذ، عالیرتبه، مقتدر، توانا
پیروز شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل دن، فتح کردن، غلبهکردن، مستولی شدن، استیلا یافتن، بهدست آوردن سرنگون ساختن▼، شکست دادن▼ سالروز نگهداشتن لاف زدن
مقتدرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام قتدر، ذیصلاح، درقدرت، صاحبمنصب، قادر، توانا چیره، مستولی، غالب، متبوع، تبعیتشده، مطاع، اطاعتشده، متنفذ، بانفوذ، مالکالرقاب، صاحباخ
موفقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل میاب، بهرهمند، پیروز، برنده، غالب، مظفر، منصور، فاتح، فیروز، ظفرمند، شکستناپذیر، مطمئن مسلط، مستولی، غالب، چیره، بانفوذ رستگار، نجاتیافته مؤ
آشکار شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ن، روشنشدن، تجلی کردن، متجلی شدن، آفتابی شدن، برملا شدن، برآمدن، پدید آمدن، برخاستن، پیداشدن، ظهور کردن، امتحان پس دادن، روشن و آشکار شدن ما