پوشیدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، مستور، محجبه، محجوبه، ملبس مفروش، آسفالتشده، آسفالت، آسفالته سرپوشیده، مسقف، سایباندار پوشیده ازبرف روکششده، روکشدار، اندوده درسایه ◄ خاموش، ت
محفوظفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی حفوظ، پوشیده، لباسپوشیده، ملبس، محجبه، مستور درپرده، درسایه، سایه زرهپوش، دوجداره حمایتشده مضبوط چشمبسته
ناپدیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی پدید، گم، گمشده، گمگشته، مفقود، مفقودالاثر، سربهنیست پوشیده، باطن، باطنی، نهان، مستور، محجوب، غیبی، پنهان، ناپیدا، نهفته، مخفی نامرئی، غیب زود
نهفتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ته، درکمین، پنهان، پنهانی، ناپدید، ناپیدا، مخفی، نامحسوس بیحرکت، راکد، منفعل بالقوه، ممکن نهان، ناشناخته، زیرزمینی محرمانه، پوشیده، نهان، مس