مستعدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت مستعد، متمایل، پذیرا، دستخوش، تأثیرپذیر دراختیار، آماده نهانی، ذخیره، پنهانی، نهفته، مخفی، ناپیدا مایهدار، توانا تابع خطرناک آسیبپذیر
مستعد بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت مستعد بودن، آمادگی داشتن، توانایی چیزی را داشتن، توان داشتن، توانستن متعهد بودن، گرایش داشتن بالقوهبودن، نهفته بودن
بینندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ده، ناظر، تماشاگر، نظارهکننده، مخاطب، حضار، بینندگان، تماشاگران، اطرافیان گواه، شاهد هوادار نگهبان، کشیک، دیدبان جهانگرد، کاشف، یابنده آگاهیده
بیرونی [فضا]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد بیرونی [فضا]، خارجی، بیگانه، ظاهری برونی، پیرامونی، محیطی سطحی ◄ کمعمق شناور، غوطهور اهل بیرون رفتن، اجتماعی عارضی غریبه، ناشناس، ناآشنا، نابلد بی
مستعدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت مستعد، متمایل، پذیرا، دستخوش، تأثیرپذیر دراختیار، آماده نهانی، ذخیره، پنهانی، نهفته، مخفی، ناپیدا مایهدار، توانا تابع خطرناک آسیبپذیر
مستعد بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت مستعد بودن، آمادگی داشتن، توانایی چیزی را داشتن، توان داشتن، توانستن متعهد بودن، گرایش داشتن بالقوهبودن، نهفته بودن