مستمراًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم وقفه، یکریز، دائم، یکنفس، مدام، دائماً، لاینقطع، بهطور پیوسته، اتصالاً، بدون توقف، بدون انقطاع، همواره، همهروزه، دائماً، همیشه، بیامان، مادام، ب
همیشهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ه، هماره، پیوسته، دائم، دائماً، شبانه روز، تمام وقت، مستمراً، مدام، سال اندر سال همهروزه، هرروزه، هرهفته، هرسال، درهرزمان، آفتاب بهآفتاب، الیغیرا
غرشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی صدای مستمر و ممتد، قرقر، ویژ، زمزمه، وزوز، چهچهه، همهمه، تشدید ارتعاش، ناقوس
رانشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت انش، بانیروی مستمر بهجلوراندن، پرتاب، پرتاب موشک، هُل، فشار قابلیت نفوذ موتور، موتور بخار، اجزایخودرو بانیروی انفجاری بهجلوراندن، شلیک گلوله، تیرا
چرخشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] چرخش، حرکت دَوَرانی مستمربهدور محور خود، حرکت فرفرهای چیزچرخنده، دوک، موتور▼ احساس چرخش، سرگیجه، دوار، منگی ◄ ناخوشی جهتچرخش، بهطرف راست (چپ)،