مسافتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد فاصله، بُرد، دامنه، وسعت، فضا درازا، طول افق، زمینه، عقب حدود، دُور، حاشیه، محیط طرح کلی مقدار، کمیت
دوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد م] دوری، بُعد مسافت قطب مخالف، جهت مقابل انزوا، گوشهگیری لایۀ بیرونی، پیرامون، بیرون نقطۀ دوردست، خارج ازمیدان دید، اقصانقاط، افق، مرز، حدّ، کناره
کوتاهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد کوتاهی، کوتاهی فاصله، کمبودن مسافت، نزدیکی ارتفاع کم، پَستی، پایینی اهمال درکار، غفلت، وظیفهنشناسی، فقدان وظیفه حضیض
جداییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ق، هجر، مهاجرت، هجران، فراق، غربت، غریبی، بُعد مسافت، دوری، فاصله تباین، دوگانگی، اختلاف، نفاق متارکه، طلاق، بیوگی انفصال، جداسازی▲ مفارقت
کنجکاوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ت] کنجکاو، محقق فضول پژوهنده، دانشپژوه، متفحص، متتبع، متجسس دقیق، خردهبین پوینده، جوینده، پیجو، پیگیر، جستجوگر متحیر، حیرتمند