متحد شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت هم پیوستن، ملحقشدن، یکی شدن، بههم وصل شدن، جوش خوردن، متقارب شدن، بههم رسیدن، جمع شدن، ملاقات کردن، همکاری کردن، عضو شدن خوردن
مستعدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت مستعد، متمایل، پذیرا، دستخوش، تأثیرپذیر دراختیار، آماده نهانی، ذخیره، پنهانی، نهفته، مخفی، ناپیدا مایهدار، توانا تابع خطرناک آسیبپذیر
مستعد بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت مستعد بودن، آمادگی داشتن، توانایی چیزی را داشتن، توان داشتن، توانستن متعهد بودن، گرایش داشتن بالقوهبودن، نهفته بودن
مستبدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام طلب، تسلطگرا، قلدر، زورگو، متکبر، مطلقالعنان، مختار، دیکتاتور▲، خودکامه، گستاخ ستمگر، ستمکار، ستمپیشه، بیدادگر، ظالم استبدادی، فاشی
انگیخته بودن / شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام گیخته بودن / شدن هیجانزده بودن راغب بودن، باور داشتن قانعشدن، تسلیم شدن، پذیرفتن، تأیید کردن قابل تحریک بودن، مستعد بودن، خاریدن
محتملفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال تمل، احتمالی، مترقبه، شدنی، محتملالوقوع، طبیعی، قابلانتظار مستعد
نقش داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت اثر کمکی داشتن، تاثیر داشتن، سهیم بودن، تقویت کردن، ایجاب کردن، سبب بودن، سهم داشتن، منجر شدن ترویج کردن، زیر بالوپر خود گرفتن، تشویقکردن، حمایت کر
احتمال داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال احتمال داشتن، شانس داشتن، امکانداشتن، ممکن بودن احتمال رفتن، انتظار رفتن، شرایط مستعد بودن، دربرداشتن، گرایش داشتن
مسئولیت قبول کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ول کردن، تعهد کردن، متعهد شدن، لبیک گفتن، قول مساعد دادن، قول دادن، احساس مسئولیتکردن، التزام سپردن، التزام دادن