استعارهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن استعاره، کنایه، مثل، مجاز حکایت تمثیلی، کلیله و دمنه، موشوگربه مستعارٌله، مستعارمنه
اسم بیمسمافرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ] اسم بیمسما، نام غلط، غلط دستوری نوم دوپلوم، نام مستعار، نام اسم بیرسم، اسم بدنامی
رعیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام بعه، اتباع، رعایا، شهروند، اهالی برزگر، روستایی ملت، خلق جمعیت تابع، مستعمره، کشور اقماری
تحت انقیاد درآوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام نقیاد درآوردن، سرکوب کردن، پیروز شدن، مستعمره کردن گرفتن، اسیر کردن، بهبیگاری گرفتن رامکردن، تحت فرمان درآوردن، تحت تسلط درآوردن، سلطه