تبدیلشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر یلشده، تغییریافته، حلشده، جذبشده، مسخشده، مسخ، دگرگون، مستحیل درحال شدن، گذرا، انتقالی، رشدیابنده متأثر، تأثیرگرفته ذوبشده، مایعشده یخزده، من
شکل گوشهدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل دار، سهگوش، مثلث، چهارگوش، مربع، مستطیل، شکل مقعر، شکل محدب لوزی، ذوزنقه، متوازیالاضلاع هرم، مکعب، منشور، مخروط
چهارگانگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد م] چهارگانگی، چهارتایی چهار، چهارم، چهارمین ربع، فصل، یکچهارم چهارضلعی، چهارگوشه، مربع، مستطیل، مربعمستطیل، لوزی، ذوزنقه، متوازیالاضلاع تربیع چهار
ثروتمندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی انگر، دولتمند، متمول، دارا، غنی، محتشم، مایهدار، بینیاز، مالدار، سرمایهدار، متمکن، متنعم، مرفه، مستطیع، مستغنی تجملپرست خسیس، مالپرست ز