مستبدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام طلب، تسلطگرا، قلدر، زورگو، متکبر، مطلقالعنان، مختار، دیکتاتور▲، خودکامه، گستاخ ستمگر، ستمکار، ستمپیشه، بیدادگر، ظالم استبدادی، فاشی
مستبدبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ودن، دیکتاتوری کردن، مطلقالعنان بودن، سرخود بودن، آب بیلجام خوردن
استردادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی رداد، اعاده، برقراری، ابقا، برگشت، بازگشت، ارجاع، احیا بازخرید، آزادسازی استیفای حقوق، اثبات حقانیت، اعادۀ حیثیت، رفع اتهام، حمایت بازیافت ج
برگرداندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی برگرداندن، عودت دادن، مسترد کردن، مرجوع کردن برقرار کردن، اعاده کردن بهمیهن برگرداندن، آزاد ساختن تسویهکردن، پرداخت کردن
برگشته بهوضع قبلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ته بهوضع قبلی، بهحال قبل برگشته، برگشته، مسترد، استردادی، مرجوعی، مرجوع، مرجوعه، برگشت دادهشده منصرف
برقرارکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی برقرارکننده، برگرداننده، دلجوییکننده، حمایتآمیز ارجاعی، واگذارشده، مرجوعی، برگرداندهشده، مسترد(شده)
مردودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ] مردود، ردّشده، مذموم برگشتی، مستردشده، برگشت خورده، نکوهیده ناباب، نامناسب ناشايسته، فاقدشرايط (صلاحیت) لازم، غيرقابلقبول، انتخاب نشد
نکوهیدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ستۀ سرزنش، قابلانتقاد، نابههنجار، ناروا، ناپسند، نازیبا، معیوب، سرزنشآمیز، ننگآور، شرم آور ناباب، غیرقابل استفاده، خراب، برگشتی، مستردشده، بر