سازگارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ، هموار، مساعد، جور، باب دندان، مناسب حال، برازنده، جفتوجور، همساز، موافق، همطراز مناسب، قابل انطباق، پذیرا هماهنگ، همزمان قراردادی مانعةالخلو
مهد (محل نشوونما)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت نشوونما)، زمینۀ رشد، محیط مساعد، محل پرورش، کانون، مرکز، کاشانه، آشیانه گهواره، مبدأ انکوباتور، رحم، جنین، زادوولد زمینه، پسزمینه
قرانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت م] قران، جمع علل همکاری، تشریک مساعی، سینرجی، هارمونی، هماهنگی، توافق عملیات مشترک، تلاش جمعی، مساعی، شراکت، همیاری شگون ◄ فال همزمانی
ولنگاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام گاری، عیاشی مسامحه، سهلانگاری، غفلت رفتار خودسرانه، افسارگسیختگی، آزادی، استبداد، تندطبعی آسانگیری، نرمش غرابت