مزه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی زه کردن، چشیدن، مزمزه کردن، پسندیدن، لیسیدن، لب زدن خوشمزه کردن، اشتهاآور کردن خوشمزه بودن
مزهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی م] مزه، طعم ذائقه▼، سلیقه مزههای مختلف: شیرین، ترش، تُند، پرمزه▼، شور، خوشنمک، خوشمزگی تلخ، بدطعمی
تیز [مزه]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی یز [مزه]، تیز، تند، تلخ، گس، ترش سوزاننده، سوزشآور، زننده، نعنایی
حس کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی افتن، یافتن، آمدن، شنیدن، چشیدن، مزه کردن، بوییدن، بو کردن، دیدن، درد کردن آگاه شدن، احساس کردن
لذت بردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی لذت بردن، بهره بردن، برخوردارشدن، کام گرفتن بهدهان مزه کردن، مزهکردن رغبت داشتن، دوست داشتن، خوش بودن اسراف کردن، پرخوری کردن
خوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت خوردن، تناول کردن، صرفکردن، میل کردن بلعیدن، فروبردن، قورتدادن، بالا انداختن جویدن▼ سیر شدن، دلی ازعزادرآوردن، چیزی بهناف کشیدن چشیدن، مزهکردن، ناخ
مزهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی م] مزه، طعم ذائقه▼، سلیقه مزههای مختلف: شیرین، ترش، تُند، پرمزه▼، شور، خوشنمک، خوشمزگی تلخ، بدطعمی