مردگانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی درگذشتگان، اموات، شهدا، رفتگان، اسیرخاک، متوفیات قهرمان، شهید نیاکان ◄ ولی شبح، جسد
درحال مردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ال مردن، میرنده، محتضر، درحالاحتضار، مردنی، رفتنی، اجلبرگشته، فانی زودگذر پای اعدام، محکوم فاسدشدنی، تجزیهشدنی
مردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی رفتن، رهسپار شدن، فوت کردن، اشهد گفتن، نفس آخر راکشیدن، غنودن، (کارش) تمام شدن، تمام کردن، گذشتن، بهآخرخط رسیدن، بدرود حیات (زندگانی، جهان) گفت
میدانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) دان، صحنه، زمین، زمینبازی، سکو، میزگرد، کانون میدان جنگ▼ استادیوم، سالن، چمن عرصه، پهنا، پهنه، ساحت، گستره، محوطه، دامنه صفحۀ ش
فرد شجاعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی هلوان، گُرد، قهرمان، مرد میدان، شهسوار، شیرمرد، آزادمرد، آزادمنش، شوالیه تهمتن، رویین تن، رستم دستان، جهانپهلوان
درحال مردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ال مردن، میرنده، محتضر، درحالاحتضار، مردنی، رفتنی، اجلبرگشته، فانی زودگذر پای اعدام، محکوم فاسدشدنی، تجزیهشدنی
مردم عادی (لاییک)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب دم عادی (لاییک)، غیرروحانیت، مردم عادی، رعایا، قشرلاییک، پیروان، مریدان رمه عنوان لاییک، عنوان دانشگاهی
باتلاق (باطلاق)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی اق (باطلاق)، مرداب، تالاب، برکه، مانداب، لجنزار، ریگ روان، منجلاب، گِل آبگند، آب ایستاده، آب مرده، آب راکد، آب فاضلآب ◄ گنداب راهآب، دریاچ
جسدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی لاشه، مردار، جنازه، میت، نعش، کالبد، پیکر، بدن، ارگانیسم اسکلت، فسیل مقتول، جسد مقتول، کشته جنین