مراعاتکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود تکردن، رعایت کردن، درنظرداشتن، مودب بودن منطبق بودن
مراقبتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ت، مواظبت، نظارت، پرستاری، تیمار، کشیک، نگهبانی، دیدهبانی، محافظت، حفاظت تفقد، التفات، توجه، حمایت غمخواری، گوشۀچشم، نگرانی مباشرت
مراقبت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ، مواظبت کردن، پرستاری کردن، بالاسرِ ِکسی بودن، پاییدن، نظارت کردن، هدایت کردن، حفاظت کردن، نوازش کردن، بهنازپروردن باد زدن
مرادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ید، هدف، آرمان، خواسته، کام، منظور، مقصود، میوۀ ممنوع، وسوسه، هدف
مراسم عبادیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ی، مراسم مذهبی، شعائر، عبادات، اعمال، آداب، آیین، شکرگزاری، تشکر آستانبوسی، زیارت، آیین ارکان، عمل تقدیس، تطهیر
مراسم مذهبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب مراسم مذهبی، شعائر، مناسک، آیینپرستش عید▼ سمبولیسم، استعاره، تشریفات تشریفاتی بودن، سختگیری، اصرار براجرایمراسم، تقیّد بهامور مذهبی آیینها، روشها
تراپیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ی، مراقبت پزشکی، درمان کمکهای اولیه، تزریق، بانداژ، باندپیچی، پاشویه، انفوزیون، اورژانس شیمیدرمانی، هیدروتراپی، آبدرمانی، برقدرمانی، اکسیژ
فرقهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب مسلک، مرام، حزب، تیره، اخوان، دستهبندی غیرتشکیلاتی: حلقه، جرگه، محفل جماعت دستهبندی قبیلهای، فرق، احزاب سایر مسلکها، فرقههای مذهبی:اسماعیلیه، مت
رعایت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته رعایت کردن، مراعات کردن، بهجاآوردن، پیروی کردن، منطبق بودن اطاعت کردن عمل کردن، کردن ملاحظه کردن، احترام گذاشتن، اهمیت دادن