مدرکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال مدرک، سند، مدارک، حقایق، اطلاعات اُفته، رویه، مورد، حُکم پیشین دلایل، مبانی، اظهارات شفاهی، اقاریر، اطلاع، شهادت▼ دلیل، حجت، آیت، آیه، اثبا
مدرک متقابلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال مدرک متقابل، مدرک دفاعی، دفاعیه، مدرک تخفیفدهنده، مدارکِ خوانده ادعایمتقابل
مدرسهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط مکتب، نهاد آموزشی، کالج، آموزشگاه، پژوهشکده، مهدکودک، پرورشگاه، یتیمخانه، هنرستان▼، دانشگاه دانشگاه آزاد، دولتی، غیرانتفاعی، دانشگاه پیامنو
تندی [محرکها]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ها]، بُرّندگی، گزندگی، زنندگی، سختی، شدت، نفوذ، نافذ بودن، نیشداری
متقابل [مدرک]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال تقابل [مدرک]، ساقطکننده، مسقط، ردکننده، نفیکننده، نافی خنثیکننده، تکذیبکننده
مدرکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال مدرک، سند، مدارک، حقایق، اطلاعات اُفته، رویه، مورد، حُکم پیشین دلایل، مبانی، اظهارات شفاهی، اقاریر، اطلاع، شهادت▼ دلیل، حجت، آیت، آیه، اثبا
مدرک متقابلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال مدرک متقابل، مدرک دفاعی، دفاعیه، مدرک تخفیفدهنده، مدارکِ خوانده ادعایمتقابل
متقابل [مدرک]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال تقابل [مدرک]، ساقطکننده، مسقط، ردکننده، نفیکننده، نافی خنثیکننده، تکذیبکننده
نیروی رانندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت نده، نیروی محرکه، نیرو، زور، فشار، هُل، انفجار، احتراق داخلی موتور، جت، پارو، بادبان بخار، باروت، باد، سوخت، مواد منفجره کمان، تفنگ، اسلحه
دلیل آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال دلیل آوردن، مدرک آوردن، چیزیراسندومدرک قرار دادن، اتخاذ سند کردن نشان داشتن، نمودن احتمال دادن دلالت کردن بر، استدلال کردن، اشاره داشتن