ارادهکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام هکردن، امر کردن، ارادهداشتن، اختیار داشتن، مخیر بودن، مایل بودن، دلش خواستن، آزاد بودن، انتخابکردن قصدکردن، آرزو کردن، میل داشتن تصمیم
مجازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص جایز، مستحب، مشروع، مباح، قانونی، اختیاری، آزاد اجازهدار، اجازهیافته، مأذون، مُخیر، مختار