مخفی شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط شدن، پنهان شدن، ناپدیدشدن متواری شدن مخفی بودن، نهفته بودن نقاب زدن (پوشیدن، بستن، بربستن)
مخفیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ی، پنهان، تحتالارضی، مسکوت، گمشده، نهفته، ناپیدا، ناپدید مکتوم، درخفا، درخفیه محبوس، زندانی سِرّی، معماگونه پوشیده، محجبه مدفون
مخفی نگهداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط نگهداشتن، سِرّی نگهداشتن، کمحرفبودن، فریب دادن پنهان نگهداشتن، پوشیده داشتن، کتمان کردن
گریختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی فرار کردن، جَستن، رَستن، رهیدن، رهایی جستن، خلاص شدن، نجات یافتن، از خطر جستن، آزاد شدن، اجتناب کردن، خودرا رها کردن، آرام شدن رمیدن، آزاد شد
پناه جستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ن، تأمین خواستن، امانخواستن (جستن)، زنهار خواستن، متحصن شدن، تحصن کردن، پناه گرفتن احتیاط کردن، محتاط بودن مخفی شدن، درکمین بودن، گریختن سنگ
کمحرف بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه کمحرف بودن، کم گفتن، سخن نگفتن، چیزی نگفتن، جواب ندادن نظر ندادن، مخفی نگهداشتن، کتمان کردن بلافاصله وارد عمل شدن
تغییر دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر دادن، عوض کردن، تبدیلکردن، تنوع بخشیدن، جرح و تعدیل کردن گشاد کردن، تنگ کردن تصحیح کردن، اصلاحکردن، بهتر کردن، نو کردن ازشکل طبیعی خارج کردن، تغییر
نهفته بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ودن، پنهان بودن، نهانیکارکردن، زیرآبی رفتن، آرام بودن، پیدا نبودن، ریاکارانه پوشاندن، خزیدن، مترصد بودن، درکمین بودن، مخفی کردن، دزدانه عمل ک