ازآبادی انداختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ی انداختن، بهصورت مخروبه درآوردن، باخاک یکسان کردن، منهدم ساختن، ویران کردن جاروکردن، خالی کردن چاپیدن، چپاول کردن، تاراج کردن، غارت کردن ترکتازی ک
گذشتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان پایانیافته، سپری، سپریشده، تمامشده، خاتمهیافته، منقضی، بهانتهارسیده، مختومه، ختمشده، پایانی قدیم، قدیمی، دیرین، ماضی، تاریخی اولیه، ابتدایی، ب
پایانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم پایانی، نهایی، آخری، غایی، اختتامی اختتامیه، انتهایی، آخری، آخرین، واپسین، بازپسین، پسین، پشتی مختومه، ختمشده، انجامین، منقضی، سپری، بهانتهارسیده ◄
خرابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت تباه، ضایع، معدوم، نابود، ساقط، منهدم، ویرانه، پا[ی]مال، پا[ی]کوب بایر، موات، لمیزرع، بیآبوعلف ازبین رفته، تخریب شده، نابود شده، معدوم، تباه شده،
اختتامیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل ختتامی، نهایی، پایانی، تکمیلکننده، اختتامیه، تمام منتهی، انجامیده، انجامشده، منجرشده، رسیده، کامل مختومه، ختمشده، انجامین، منقضی، سپری، بها