سرهمبندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه همبند، سمبلکار، بزندررو، آدم ناشی، ماستمالیکن، شلخته، جلمبر ناشی، دستوپاچلفتی بازنده ژولیده، نامرتب، ناآراسته
بدآموزی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط آموزی کردن، ازراه بهدربردن، گمراه کردن، فاسد کردن، منحرف کردن، اغفال کردن، فریب دادن تصویر غلط دادن، دروغ گفتن، ماستمالی کردن، خطا کردن بدآم
عدم تکمیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل م تکمیل، عدم خاتمه، تکلف، بینتیجگی، بیهودگی، عدم موفقیت، شکست عدمتحقق عدم انجام (اجرا)، عدم پیگیری، کوتاهی، قصور، اهمال، غفلت ناتوانیدر ایفای