مخربفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ب، ویرانگر، تباه‌کننده، بنیان‌کن، برباد دهنده، خانمان برانداز، خانه خراب‌کن، گران خشن کشنده خرابکار، برانداز، انقلابی زیانبار، آزارده، مضر
مجرّبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ، کاردیده، ورزیده، کارکشته، پرتجربه، کارآزموده، کهنه‌کار، کاردیده، جاافتاده، وارد، سابقه‌دار، خبره دارای آگاهی، متوجه، دانا، مطّلع د
مخابراتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ابرات، ارتباطات، فناوریاطلاعات، پست، تلگراف، تلفن، مُرس مخابرات ماهواره‌ای، علامت، پیام، خبر الکترومغناطیس، برقاطیس اینترنت، بزرگراه اطلاعاتی
مجرّبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام اتجربه، پرتجربه، کارآزموده، کارکشته، کهنه‌کار، کاردیده مجرّب شخص مجرّب، گرگ باران‌دیده پیر
خطوط مخابراتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی مخابراتی، کانال تلویزیون، موجرادیو، میکروویو فیبر نوری خط تلگراف، خط تلفن
انقلابیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر انقلابی، بنیادی، ریشه‌ای، اساسی تندرو، مکتبی، رادیکال متجدد، نوگرا، مدرن کمال‌گرا [◄ کمال 646] ویرانگر، مخرب فتنه‌جو، یاغی، سرکش خشن، شدید
گرمکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ه، کالری‌بخش، نیروزا، آتش‌زا، گرمازا، محرق، سوزاننده گازوییلی، نفتی، ذغالی، هیزم‌سوز، الکلی، خورشیدی سوزش‌آور [آتش‌افروز، آتش‌مزاج ◄ عصبانی، خان
مجرّبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ، کاردیده، ورزیده، کارکشته، پرتجربه، کارآزموده، کهنه‌کار، کاردیده، جاافتاده، وارد، سابقه‌دار، خبره دارای آگاهی، متوجه، دانا، مطّلع د