مبلغ پرداختیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی هها، آبونمان، اشتراک، هزینۀ آب، برق، تلفن، مخابرات، گاز، حقویزیت، حقالزحمه، کرایه، اضافهبار، رشوه، بازخرید خدمت، ماهانه، نفقه اجرت، مزد،
تخفیف دادن [مبلغ]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی فیف دادن [مبلغ]، کم کردن، پایین آوردن قیمت، دامپ کردن، منها کردن، کاستن، ارزان کردن ملاحظه کردن، مدارا کردن
تخفیف دادن [مبلغ]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی فیف دادن [مبلغ]، کم کردن، پایین آوردن قیمت، دامپ کردن، منها کردن، کاستن، ارزان کردن ملاحظه کردن، مدارا کردن
کمیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت یت، مقدار، اندازه، قدر، مبلغ، جمع کل، جمع تام، کل اندازه، سنجش، اندازهگیری، اوزان، مترولوژی بُعد، ابعاد، طول ضخامت، کلفتی، عرض ارتفاع، بلندی ژرفا،
چیزجزییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی زجزیی چیز کم بها، پشیز، پول سیاه، غاز، قاز، مبلغ ناچیز، اندک، پاپاسی، پول خرد، پنی، فلس باد هوا چیزهای نادرست و بیهوده و بهدردنخور، آشغال،
آشوبگرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ، اخلالگر، تحریککننده، هیزمبیارمعرکه، خرابکار مُبلّغ، هوچی آشوبطلب، شورشی، شورش کننده، خرابکار خیابانی، اوباش
فرد انگیزندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام گیزنده، رابط، مشوق، رایزن، مشاور گروه فشار، لابی، بانفوذ خطیب، سخنران، وکیل مدافع مبلّغ، تبلیغاتچی، پروپاگاندیست، مروّج، مسئول روابط عم