محاورهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ه، صحبت، گفتگو، مکالمه، پچپچ، مصاحبه، پرسش وپاسخ، بگووبخند، دل دادن و قلوه گرفتن، گلگفتن و گلشنفتن شور، اختلاط، تبا
محاوره کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه اوره کردن، صحبت کردن، حرف زدن، گپ زدن، درد دل کردن، پچپچ کردن، ظریف سخن گفتن مناظره کردن
شایعهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط بر تأییدنشده، شایعات، هیاهو، تبلیغات، مجعولات، غیبت محاوره جنجال، یککلاغچهلکلاغ، هیاهو، سروصدا، جاروجنجال، غوغا، رسوایی، قشقرق، افتضاح، اف
سخنرانی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه خنرانی کردن، مخاطب ساختن، خطابکردن، روکردن به، سلام کردن، محاوره کردن ایراد کردن، نطق کردن، سخنوری کردن
مربوطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ربوطه، مرتبط، مربوط بهموضوع، دربارۀ موضوع، هموند، منطقی ذیربط، ذینفع مناسب، بهجا، دقیق، حسابی، منطبق مهم ماوضعله
مناسبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه سته، مقتضی، برازنده، مناسب مقام، باب، درخور، اندازه، بایدوشاید شایسته، ذیصلاح، قادر، توانا، لایق، اهل بایسته، مقتضی میزانکردنی، قابل انطباق، قابل
صدا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی کردن، سروصدا کردن، صدا ایجاد کردن، سوت کشیدن، موجصوتیرا گسیل کردن، برآوردنِ صدا (فریاد، آواز، ...) برآمدن، بلند شدن، بلند شدن [آواز، صدا، و مان