محضردارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ر، سردفتر، سردفتراسناد رسمی، رییس دفترخانه اسناد رسمی، دفتریار دفتر ازدواج و طلاق
متضادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) قض، مغایر، ناسازگار، معکوس، ناساز، مقابل، مانعةالجمع، مخالف، معاند، محارب، علیه، متعارض، دشمن، نامساعد، مانع گرفتار
ریاضیاتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد اضیات ریاضیات محض، ریاضیات کاربردی، جبر تئوری مجموعه، حساب دیفرانسیل، حساب انتگرال، حساب بُرداری، حساب احتمالات، آمار▼ توپولوژی هندسه اقلیدسی، هندسه،
بهخاطرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ید] بهخاطر تحتالحمایۀ، درسایۀ محضاًلله، برای خدا، بهخاطر خدا
قراردادیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته قراردادی، پیمانی، محضری، الحاقی، متمم دوجانبه، دوطرفه، مشترک مُهرشده، مصوب، امضاشده معاملهشده، فروشرفته، خریداریشده
قرارداد منعقد کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته قرارداد منعقد کردن، قرارداد بستن، محضر رفتن، محضری کردن، عهدهدار شدن پیشفاکتور دادن پیمانبستن، قول دادن پذیرفتن، موافقت کردن، تواف