امر محالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال مر محال، بطلان، عبث، پوچی، بیهودگی، بطالت حرف نامربوط، حرفمزخرف، یاوه، مهمل، سفسطه یاوه‌گویی، بیهوده‌گویی، مسخرگی عبث بودن بی‌مناسبتی، بی‌ج
دانشآموزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط دانشجو، شاگردمدرسه، محصل، طلبه، هنرجو، هنرآموز، بچه‌مکتبی، بچه‌مدرسه‌ای
امر محالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال مر محال، بطلان، عبث، پوچی، بیهودگی، بطالت حرف نامربوط، حرفمزخرف، یاوه، مهمل، سفسطه یاوه‌گویی، بیهوده‌گویی، مسخرگی عبث بودن بی‌مناسبتی، بی‌ج
نامعقولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال محال، غیرمنطقی، باطل، مضحک، مزخرف، لاطائل، نابه‌جا، بی‌مورد، بی‌جا، ناحساب، بدون معنی، بی‌معنی پوچ، عبث ناموجه، باطل متناقض غیرممکن
وصل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، متصلکردن، الصاق کردن، به بند کشیدن، قطارکردن، به‌هم پیوستن، چسباندن، ملحق کردن، جفت کردن، پیوند زدن، جوش دادن، چسباندن کنارهم قرار دادن، متصل کردن
غیرممکنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال رممکن، محال، ناشدنی، نشدنی، ممتنع، امکان‌ناپذیر، نامیسر فسخ‌نشدنی غیرمترقبه