مجازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص جایز، مستحب، مشروع، مباح، قانونی، اختیاری، آزاد اجازهدار، اجازهیافته، مأذون، مُخیر، مختار
جدافرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت سوا، مجزا، دورافتاده غریبه، خارجی، بیرونی تک، تنها، تکوتنها، بیکس مستقل گسیخته، ازهمگسیخته، باز منفصل، متمایز، مفروز، متباین، علاحده (علیحده) مق
غیرواقعیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود مجاز، پوچ، عبث، باطل، عاریتی، بیقاعده، بیجا، بیاساس، بیپایه، بیپا، بیجهت، غیرحقیقی، اشتباهی پوشالی، واهی، خیالی غیرملموس، بیهوده نرسیده، کال، ن
آزاد (2)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام (2)، مجاز، رایگان نامحدود، گشوده، باز، بیحفاظ، نامحصور، وسیع تهی، خالی
مستثنی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت مستثنی بودن، محروم بودن، بیرونگذاشته شدن، مجاز نبودن مستثنا شدن، کنار گذاشته شدن، تحریم شدن
کانالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی کانال، بستر رود، حوزۀ رود، دره، مسیل رودخانه ◄نهر آبگیر، آبگاه، مجرا، قنات، کاریز، تونل، سوراخ ◄ حفره لولۀ نفت، خط لوله، لولهکشی، لولۀ آب، ش