جماعتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) حفل، هیئت، دسته، مجلس، جناح، مافیا، دستهبندی غیرتشکیلاتی، حلقه، سلک، جرگه، فرقه، شراکت جامعه، صنف، جمعیت، نظام(پزشکی)، اخوان،
شجاعتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی جرئت، جسارت، تهور، بیباکی، شهامت، پهلوانی، زَهره، دلیری، دل، یارا درستی، تجاسر، گستاخی، بیپروایی، فعال بودن، مأموریت، سرسختی، پافشاری جرأت
نماز جماعتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب جماعت، عبادات جمعی، نمازجمعه، صلات خمسه تناولالقربان، تناولعشای ربانی
جماعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ت، جفتگیری، برخورداری، وصال، هماغوشی، تمتع، کامجویی، آمیزش، خلوت، همبستری، عشقبازی، لقاح، جفتشدن، سکس، وطی، مجامعت آمیزشبیننژادی، اختلاط دورگه پ
بینیازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ازی، سیری، پُری، اشباع، کمال رضایت، خوبی، زیادی، وفور، ملالت، زیادت بلندطبعی، استغنا، بلندنظری، مناعت، مناعتطبع بزرگواری، [◄ منصب 733]، بیا
نماز جماعتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب جماعت، عبادات جمعی، نمازجمعه، صلات خمسه تناولالقربان، تناولعشای ربانی
صففرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ه، جماعترونده، رژه، ستون مشایعت کنندگان، جماعت مشایعین کوچ کارناوال، نمایش باشکوه، جشن، روز مخصوص کاروان، قافله، ملتزمینرکاب، قطار، ستون یک، زنجیره،
مشابه عمل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه عمل کردن، دنبال کردن، همرنگ جماعت شدن، پیروی کردن، منطبق بودن تأسی کردن