مجازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص جایز، مستحب، مشروع، مباح، قانونی، اختیاری، آزاد اجازهدار، اجازهیافته، مأذون، مُخیر، مختار
مجازات بدنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات کنجه، عذاب، زجر، تنبیه بدنی، کتک، سیلی، پسگردنی، فلکه، توسری، ضربه، شلاق، تازیانه تعزیر، حدّ، ضربوشتم، سیاست، تأدیب، تعذیب اعمال شاقه، مشتکار
مجازات اعدامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ام، کشتن، دار، تیرباران، گردن زدن، سنگسار، بهصلیب کشیدن، مُثله، مثله کردن وسیلۀ اعدام
مجازاتشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات شده، بهدار آویختهشده، کتکخورده، تنبیه شده، معدوم، کشتهشده
مجازاتکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات مجازاتکردن، کیفر دادن، قصاصکردن، ریمه کردن آزردن، زجر دادن، آزاردادن، سخت گرفتن، محکوم کردن تنبیه کردن▼، شلاق زدن▼، شکنجهکردن▼، اعدامکردن▼ مج
بیجوهریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ] بیجوهری، بیاساسی، عدم مجازی بودن، مجرد بودن، انتزاعی بودن، معنویت هیچ، صفر هوا، سَبُکی سطحی بودن، کم عمقی خلاء احمقانه بودن، امر محال بی ربطی، ف
عوضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر مابهازا، معادل، اکیوالان، ارزش، قیمت، مبلغپرداختی ارز گزینه، انتخاب تاوان، غرامت، خسارت، ◄دلجویی، جریمه، زیان وجهالمصالحه، کفاره معنی مجازی
جعلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط علی، غیرواقعی، نادرست، کاذب، تقلبی، دروغی افسانهای، ساختگی، ساختهوپرداخته، بافته، تقلیدی ظاهری، بدون واقعیت، مَجاز، مجازی، اسمی، الکی، باسم
آراستن بهصنایع بدیعیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه هصنایع بدیعی، بدیع، تکلف، زینت، زیور، آرایه، آرایش، صنایع بدیعی، صنایعشعری، صناعت، تزیین، شاخوبرگ، معانی بیان اِسناد