مبادله شدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر له شده، تعویض شده، جابهجا(شده)، معاوضه شده، تعویضی، پایاپای شده، پایاپای، دوسره، همبسته متقابل، جبران کننده، تلافیجویانه بین-، بینقارهای، بینو
مبادله کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر دله کردن، تبادل کردن، ردوبدلکردن، باهم عوض کردن، بهجای هم گذاشتن، جابهجا کردن، تأثیر متقابل گذاشتن، تقابلداشتن عوض کردن، پول خُرد کردن، تسعیر کرد
مبادله شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر دله شدن، دست بهدست شدن[مِلک] باهم تغییر کردن، تاثیرمتقابل گذاشتن، تقابل داشتن
مجالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه فرصت، فراغت، تفریح، اوقات فراغت، وقت آزاد، تعطیلی، مرخصی، بازنشستگی، بیکاری، عدم فعالیت نبود عجله، آسایش، استراحت سرگرمی، ورزش امکان، میدا
مجالس مذهبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی مذهبی، سفره انداختن، سفرهابوالفضل، آشپزان مراسم مذهبی
بحث کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ، مجادله کردن، سروکلهزدن، کلنجار رفتن، جروبحث کردن، بگومگو کردن، اره دادن [و] تیشه گرفتن
مناظرهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ، بحث، جدل، آنالیز، پرسش جروبحث، مجادله، اصطکاک، مشاجره، جدال، کلنجار، مناقشه دیالکتیک دیالوگ، گفتمان تز، قضیه، مسئله، لِم، فرضیه، تئوری،
مبادله شدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر له شده، تعویض شده، جابهجا(شده)، معاوضه شده، تعویضی، پایاپای شده، پایاپای، دوسره، همبسته متقابل، جبران کننده، تلافیجویانه بین-، بینقارهای، بینو
فرصتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان امکان، میدان، مجال زمان انجام کاری، موعد، [◄ نوبت 141]، هنگام، موقع، وقت، دَم، بُرهه، لحظه، ، اوان، زمانه مناسبت، قران وضعیتمناسب، گشایش، فرج ◄ خو