متوسطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت توسط، میانی، میانه، اوسط، وسطی، مرکزی بینابین، حدوسط، مدیوم، معتدل، معمولی، ملایم، بینبین عادی، نرمال میانهحال بیطرف متوسطالقامه
متوسط بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ل] متوسط بودن، بهطور متوسط انجامدادن جبران کردن نصف کردن، سازش کردن
طبقه متوسطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی وسط، کسبه، بازرگانان، شاغلین حرفه ای، کارمندان، بورژوازی
پخش رادیوییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط یویی، صداوسیما، رسانۀجمعی، نشر، کانال یک، ... آنتن، آنتن مرکزی، بشقاب ماهواره ماهوارۀ مخابراتی امواج رادیویی، موج کوتاه، موج متوسط، ایام، اف
متوسط بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ل] متوسط بودن، بهطور متوسط انجامدادن جبران کردن نصف کردن، سازش کردن
میانحالیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل حالی، نهخوشبخت و نهبدبخت، وضعیت متوسط، نهبد و نهخوب، عادی بودن، معمولی بودن، نهگرم و نهسرد، نقطۀ وسط، راهِ میانه قناعت، رضایت (خرسندی) می
معمولیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل معمولی، عادی، متوسط، میانحال، متوسطالحال میانهرو عامی، عوام عمومی، متعارف