مکررفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد مجدد، تکراری، متواتر، پیاپی، پیدرپی، پشتسرهم، متوالی، یکبند، همیشگی عودکننده یکدرمیان، دودرمیان متعدد، کثیرالوقوع مذکور، یادشده، نامبرده، مقدم م
کثیرالوقوعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان یرالوقوع، مکرر، متعدد، متواتر، فراوان، زیاد، بسیار تکراری، مکرر مداوم [در زمان]، متداوم [در ترتیب] ادواری متداول، پیشپاافتاده، معمول، مرسوم همیشگی
وابسته بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه وابسته بودن، بهیکدیگر وابستهبودن، تابع و متغیر بودن، واکنش نشان دادن تهاتر کردن، تجارت کردن مساوی کردن، تلافی کردن، جبران کردن
وراثتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ثت، بهارثگذاری ارث، ارثیه، ترکه، میراث، مردهریگ، ماترک، باقیمانده، ارثومیراث، مالالارث، درآمد متروکات انحصار وراثت، بازپیدایی در وراثت