متناوب بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان متناوب بودن، تکرار شدن، هرفصلتکرار شدن، گردیدن، چرخیدن یکدرمیان قرار گرفتن، پشت هم آمدن تپیدن، ضربان داشتن، زدن [نبض]، کوبیدن تابخوردن، نوسان کردن،
تناوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ب، توالی، نوسان ریتم، ضربان، تپش، زدن، نبض، ضرب، ضرب آهنگ، وزن، ایقاع، بندترجیع، ترجیع تاب، منارجنبان، پاندول، آونگ، مترونم، آلترناتور یکنواختی، همگ
متناوب بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان متناوب بودن، تکرار شدن، هرفصلتکرار شدن، گردیدن، چرخیدن یکدرمیان قرار گرفتن، پشت هم آمدن تپیدن، ضربان داشتن، زدن [نبض]، کوبیدن تابخوردن، نوسان کردن،
ادواریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان اری، دوری، نوبتی، متناوب، تناوبی، ریتمیک، چرخهای، دورهای افتان و خیزان
بهتناوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان تناوب، درفواصل معین، مرتب، متناوباً، بهطور متناوب، یک درمیان، یکروز درمیان
بیثباتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر متزلزل، لرزان، لق، متناوب، نامنظم، غیرقابلپیشبینی، بدون تعادل بیقرار، بیآرام، ناراحت، بیریشه، آواره، دربهدر، ولگرد، خانهبهدوش، سرگردان توفا