سفتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت م، چسبیده، سرجا، سر جای خود، کیپ، استوار سخت، چگال، یکپارچه، منسجم چسبان، تنگ گیرکرده، لحیم شده، پرچشده، ناگشودنی مرتب، متقن، متین، مضبوط
تغییرناپذیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ابت، پابرجا، قائم، ثابتقدم، پایدار، استوار▼، برقرار▼، پایا، بیتغییر، خشک، شق، سیخ، مغلق، سخت، انحناناپذیر، خمنشدنی، انعطافناپذیر، مقطوع قابلپی
محکم / بادوامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی / بادوام، مقاوم، قوی، ضدضربه، نشکن، چقر، شلاقخور، سوراخنشدنی، جر ماندگار، استوار، مضبوط، پابرجا، بادوام سفت، سخت، سخت (سفت)، شق، صلب غیرمتش
متلاطم بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت بودن، متشنج بودن، جوشیدن، لرزیدن، تکان خوردن، بهارتعاش درآمدن، خاریدن، تپیدن، پرپر زدن، پریدن، پر زدن
بینظمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم م، مغشوش، متشنج، متلاطم آلاپلنگی، نابهسامان، شیرتوشیر، پرهرجومرج، بیقانون [فرد نامنظم:] نامنظم▼