متعجب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه کردن، غافلگیر کردن، مچگیریکردن، شبیخون زدن، بیهوا حمله کردن بعید بودن، محتمل نبودن
متعصبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال رتجع، خشک، فناتیک، قشری، فرقهای، لاهوتی مطمئن مستبد، بدقلب غیور، غیرتمند، مشتاق، افراطی بیسواد، نیاموخته بنیادگرا غیرطبیعی
تعجب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ردن، درشگفت ماندن، متعجبشدن، شگفت آمدن، عجب آمدن، حیرت کردن، متحیر بودن، متعجب بودن، ماندن، مات ماندن، انتظار نداشتن انگشت تعجب به دهانگرفتن
تعجب برنیانگیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی یانگیز، معلوم، مورد انتظار، عادی، معمولی، مأنوس، منتظره
شگفتزدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی فتزده، متعجب، حیرت زده، بهتزده، تحسین کننده، متأثر، مبهوت حیران، سرگشته، فرومانده
تعجب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ردن، درشگفت ماندن، متعجبشدن، شگفت آمدن، عجب آمدن، حیرت کردن، متحیر بودن، متعجب بودن، ماندن، مات ماندن، انتظار نداشتن انگشت تعجب به دهانگرفتن
بعید بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال بعید بودن، احتمال نداشتن، محتمل نبودن، شانس نداشتن شک ایجادکردن، متعجب کردن
متحیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن ت، گیج(شده)، انگشت بهدهان، دچار بهت و حیرت، حیران، مات، متعجب، شگفتزده، نامطمئن
دروضعیت ناآماده قرار دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی یت ناآماده قرار دادن، غافلگیر کردن، غافل کردن، متعجب کردن حواس را پرت کردن شبیخون زدن، توجه را جلب نکردن آب را گلآلود کردن، مغشوش کردن دیر (