متصرففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] متصرف، تصرفکننده، رباینده ستاننده، بردارنده، گیرنده▼ غارتگر، غاصب، مهاجم، گرگصفت، حریص، آزمند، طماع راهزن آفتابنشین غارتگرانه ستمگر، بی
منصرفکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام نصرفکننده، بازدارنده، دلسردکننده، اخطارآمیز، اعتراضآمیز، انتقادی رامکننده، سرکوبگر مانع، معترض بدگمان، شکاک مقاومت کننده، مقاوم بیزار
منصرفشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام صرفشده منصرف، رام دکوراژه، دلسرد ◄ افسرده میخکوب، ترسیده ◄ هولکرده
منصرف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام منصرف کردن، برحذر داشتن، بازداشتن، اخطار دادن، اعتراض کردن منع کردن، تهدید کردن، مرعوب کردن، ترساندن بهراه دیگرهدایت کردن، راندن، بردن،
منصرففرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی صرافداده، چشمپوشیکرده، رهاکرده، منصرف شده، انصرافی، دمدمی، فرصتطلب مستعفی اجتنابکننده، حذرکننده، رویگردان، احترازکننده، کنارهگرفته، فر
برخوردارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی دارا، مالک، صاحب، متنفع، ذینفع، متصرف، دارنده صاحب حق، محق، سزاوار بهرهمند، متمتع، مستفیض، فیضبرنده، مستفید، فایدهگیرنده، استفادهکننده [
غاصبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات غاصب، دیکتاتور، متقلب، متجاوز، متعدی، متصرف، کلاهبردار استثمارگر، بهرهکش، زالو، زالوصفت، خونخوار، بیرحم مستبد، ظالم
گیرندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی اخذکننده، مکتسِب، کسبکننده، بهدست آورنده، ستاننده، بردارنده رباینده ◄ دزد صندوقدار، دریافتکننده 782 ◄ گیرنده تصرفکننده◄ متصرف▲
تصرفشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ده، غصبی، اشغالی، مسخَر، تسخیرشده مصادرهشده متصرفه، متصرفی بدون مجوز، غیرقانونی