متشکرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی متشکر، حق‌شناس، سپاسگزار، شکرگزار، ممنون مرهون، رهین، مدیون، بدهکار، نمک‌خوار، منت‌کش نمک‌پرورده
تشکیل دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کیل دادن، درست کردن، شکلدادن، ساختن، آمیختن، سنتز کردن، ترکیب کردن یار گرفتن، سازماندهی کردن، ثبت کردن، دایر کردن، تأسیس کردن، منظم کردن جمع کردن، گ
تشکیلدهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت تشکیل‌دهنده، متعلقه، لاینفک، داخلی، ذاتی ترکیب کننده، ترکیبدهنده، چسباننده، وصل‌کننده سازمانی
تشکیلات مذهبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب م] تشکیلات مذهبی، روحانیت سازمان حوزۀ علمیه، حوزه، مدرسین، طلاب سازمان مسجد، امام جماعت، بسیج سازمان کشوری روحانیت، سازمان شهری روحانیت، امام جمعه،
متشکرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی متشکر، حق‌شناس، سپاسگزار، شکرگزار، ممنون مرهون، رهین، مدیون، بدهکار، نمک‌خوار، منت‌کش نمک‌پرورده
دربرگیرندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت رنده، متشکل، ارگانیک، کلی، سازنده، گردآورنده، مجتمَع، مرکب، یکپارچه، منسجم، بخش‌ناپذیر سازمان دهنده، مؤسس، بنیان‌گذار، پایه‌گذار حاوی، آبستن، دربردا
دربرگیرندۀفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت د] دربرگیرندۀ، متشکل از دربردارندۀ، دارایِ، حاویِ، شاملِ، مملواز
مرکب بودن ازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ب بودن از، متشکل بودن از داشتن، حاوی بودن، شامل بودن، دربرداشتن، شامل شدن خوردن، داشتن جزءوابسته
