مادیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام ت، دنیای تجربی، دنیایمادی، طبیعت، ناسوت، عالم مادی، ناسوت، وجود، کیهان وجود فیزیکی، واقعیت، عینیت، محسوسیت، لمسپذیری، جوهر داشتن، تراکم، وزن، س
مادیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام ی، طبیعی، مجسم، عینی، ابژکتیو، فیزیکی، ملموس، لمسشدنی، محسوس، متشکل، تناور، دارای پیکر، دارای جوهر، اصلی جنسی اتمی ازته
مادیت بخشیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام مادیت بخشیدن، مجسم کردن، نمودارکردن، وجود خارجی دادن، صورت ظاهر دادن نمودار گشتن
متحیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن ت، گیج(شده)، انگشت بهدهان، دچار بهت و حیرت، حیران، مات، متعجب، شگفتزده، نامطمئن
خانه - مادیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام اعیانی، عمارت، بنا، ساختمان، مِلک، سرای، کوشک، پنتهاوس، آپارتمان▼، ویلا، خانۀ ویلایی، مجتمع مسکونی، بلوک، بُرج، عمارات، خانۀ اعیانی، دولتسرا،
باتقوافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب تقی، مؤمن، باایمان، پرهیزگار، متدین، مذهبی، دیندار، مخلص، مطیع، احترامگذار، معتقد، راشد، عابد عامل، مسجدی، مذهبی، فرقهای شخص مذهبی، مجاهد، شخص فرق
برنامهریزی شدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی برنامهریزی شده، سازماندهی شده، برنامهدار، بابرنامه، طبق برنامه روشمند، قانونمند، متدیک
رعایتکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته عایتکننده، مبادی، مؤدب، احترامگذار، متدین، دیندار مطیع، شریف
مرتبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ب، منظم، سامان یافته، آراسته، چیده شده، بهترتیب، بهسامان، مزین بهصورت جدول، فهرستشده ساختاریافته، متدیکال، سازمانی، سازمان یافته طبقهبندی شده، رد