مبالغهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال مبالغه، دست بالا گرفتن، بزرگنمایی، خوشبینی غلو، گزافه، اغراق افراط، زیادهروی، عدم اعتدال گزافهگویی، رجزخوانی، لافزنی چاپلوسی خودبزرگبی
اغراقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط راق، مبالغه، غلو، بزرگنمایی، تورم، آگراندیسمان، تأکید مؤکد افراط لاف، چاخان، فخرفروشی، لافزنی جنجال، یککلاغچهلکلاغ، هیاهو، سروصدا، جاروجن
اغراقآمیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط اغراقآمیز، مبالغه شده، بزرگشده، متورم منبسط متکلف (1) خوشبینانه، زیادبرآوردشده
خوشبینانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ] خوشبینانه، مبالغهآمیز، اغراقآمیز مبالغهکننده، گزافهگوی خوشبین، مشتاق
زیادبرآوردشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال رآوردشده، مبالغهشده، مبالغهآمیز، اغراقآمیز بیشازاندازه، بیشازحد
پُربها دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال پُربها دادن، مبالغه کردن، دستبالا گرفتن، اضافی برآورد کردن ازکاهیکوهی درست کردن، بزرگ کردن ◄ منبسط کردن اهمیت دادن لطفداشتن، ستایش بیشازحد