مادرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ام، مامان، مام، مامی غریزۀ مادری مادربزرگ، پیرزن نامادری، مادرخوانده، مادراندر
مارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل خزنده، اژدها، افعی ماربچه، مارماهی زنگی، جعفری، کبرا، کفچهمار هندی، عینکی، اژدرمار (ماربوآ ) مارمولک، سوسمار، خزندگان کِرْم [خزنده] مارِ نیرنگ، فر
عاملفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه دستگاه، اپراتور، راننده، گرداننده، عنصر، مأمور، مباشر، پیشکار، گماشته، دستنشانده، اجیر، مزدور، بازیگر، اجراکننده، انجامدهنده، وسیله بودن
عاملیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت عاملیت، عمل، کار، علیت مشغله، کسبوکار، اشتغال اِعمال، تأثیر زحمت، کوشش، فعال بودن، تلاش تعامل، اثر متقابل حصول، فراهمسازی، بهدستآوری، دستیابی، و
دوست نزدیکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ست صمیمی، رفیقجونجونی، شریک زندگی، همسر، ندیم، مصاحب، معاشر، محرم، محرم اسرار، ندیمه، دو جان دریک قالب، رفیق حجره و گرمابه اطرافیان، اقو
رفیقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی برادر، همشهری، هموطن، همکار همبازی، معاشر، مصاحب، حریف، همقمار، پا، همپیاله، همپیشه متفق، همنشین دوست▼، دوست نزدیک▲ ≠حریف ◄رقیب
همراهانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ان، منضمات، متعلقات، ملحقات اسباب، لوازم یدکی، لوازم [◄ وسیله، ابزار 630] الحاقات، افزودهشدهها، پیوست، ضمیمه، الحاقیه، مایتعلقبه، متمم صفت، صفت قا