ماهرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه اذق، بامهارت، هنرمند، ممتاز، زبردست، تردست، متبحر، حرفهای، کارشناس، کارآزموده، آزمودهکار، بلندوپست دیده، جهاندیده، باسابقه، گرموسرد رو
دستگاههای موسیقی ایرانی: ماهورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی موسیقی ایرانی: ماهور، دشتی، همایون، شور، نوا، راستپنجگاه، سهگاه، چهارگاه، افشار برگردان (برگرد)، برداشت، بازگشت، مرکبخوانی، اوجوحضیض اصول (ه
دستگاههای موسیقی ایرانی: ماهورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی موسیقی ایرانی: ماهور، دشتی، همایون، شور، نوا، راستپنجگاه، سهگاه، چهارگاه، افشار برگردان (برگرد)، برداشت، بازگشت، مرکبخوانی، اوجوحضیض اصول (ه
هنرپرورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ] هنرپرور، هنردوست، هنرشناس ماهر، باهنر
صنعتگرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه صنعتکار، استادکار، اوساکار، تکنیسین، کارگر ماهر کوزهگر، نجار، خیاط، معمار، بنّا، نقاش، آهنگر، زرگر، مسگر، معدنچی، مکانیک، سرپرست کارگاه،
غفلت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود غفلت کردن، نادیده گذشتن، ازقلمانداختن، فروگذاردن غفلت کردن از دیگری◄ توجه نکردن [بهشخص دیگر]▼ غفلت کردن در وظایف، اهمال کردن، لاابا