مانندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه شابه، شبه، عکس، مدل، قالب، الگو چیز مشابه، جفت، دوقلو، برادر، خواهر، نسخه مانندها، همانندان، اقران، امثال، امثال ذلک، امثالهم، امثله وجه مشترک قیاس
شبیهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه شبیه، مشابه، مانند، همانند، قابل قیاس مترادف، مرادف، هممعنا، متداعی [◄ معنایی 514] متحدالشکل، متشابه، متناظر، معادل همتا، همطراز خویشاوند تقریبی،