مالکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی مالک، صاحب▼، آقا، دارا صاحبخانه، موجر، خردهمالک، اجارهدار منعم، ثروتمند ساکن، مقیم، مستأجر، متصرف، صاحب نسق
مالک کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی لک کردن صلح کردن، بخشیدن، دادن سهم دادن، تخصیص دادن، واگذار کردن، بهارث گذاشتن جهیز دادن وقف کردن، نذر کردن برکت دادن متولی (نایب) کردن، گم
تأمین مالیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی الی، مالیه، کنترل مالی، بازار پول، نرخ ارز، استقراض بانکمرکزی، بیتالمال، خزانهداری پشتوانه، پشتوانۀ پولی
گزارشهای حسابداری:صورتهای مالیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ای حسابداری:صورتهای مالی، گزارشات حسابداری، حساب سودوزیان، ترازنامه، بیلان، صورت تغییراتدروضعیت نقدی صورتحساب ماهانه، صورتوضعیت، تراز آزمایش
نشان دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط مایش دادن، نمایاندن، ارائه دادن (کردن)، درویترین گذاشتن، پردهبرداری کردن، رو کردن، بروز دادن، برملا کردن، بهنمایش گذاشتن، درمعرض دیدقرار دا
داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی داشتن، دارا بودن، مالکبودن، صاحب بودن حق داشتن ◄حق بودن، مطالبه کردن تملیککردن تشکیل دادن مالک کردن▼ [≠ دربرداشتن، شامل بودن، مرکب بودن از ≠
صاحببودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ل] صاحببودن، داشتن چنگ زدن، نگه داشتن، نگهداری کردن برخوردار بودن، لذت بردن، متنفع شدن، دراختیار داشتن، تحت اختیار داشتن، استفاده کردن پُز د
وامدادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی مدادن، قرض دادن، وام اعطا کردن، اعتبار اعطاکردن، تسهیلات دراختیار گذاشتن، بستانکار کردن، تأمین مالی کردن نسیهدادن، بهنسیه فروختن ودیعه نهاد
ناچیزبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ناچیزبودن، بهپشیزی نیارزیدن، اهمیت نداشتن، مهم نبودن خوار بودن مالی نبودن، ناخن کوچکۀ کسی نشدن، ازاعتبارافتادن، خاکِ پایِ کسی بودن، ارزش و ا