اجرافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل نیل، ادا، ایفا، اقامه، ارتکاب، وصال، راه اندازی، فیصله، حلوفصل کنش، حرکت، کار انجامشده، فعل ایفای تعهدات، ادای وظایف، اتمام▲، موفقیت اقدام، م
اجرا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل انجام دادن▲، عمل کردن، آزمودن، کردن، اعمالکردن، بهاجرا درآوردن، بهنتیجه رساندن، موفق شدن بهجا آوردن، گزاردن، برپاداشتن، اقامه کردن
شعائر را اجرا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ] شعائر را اجرا کردن، مناسک را بهجای آوردن، کفاره دادن حاجی شدن، زیارت کردن، احرام بستن (گرفتن)، اقامه بستن
افسانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ه، اسطوره، ماجرایساختگی، تخیل ساختهوپرداخته، بافته، اغراق امر محال شایعه اسطورهشناسی، میتولوژی داستان، روایت
جهانگردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت م] جهانگرد، مسافر زایر، حاجی، مشهدی، مشدی، کربلایی، کل رهرو کاشف، ماجراجو دریانورد هوانورد ناظر، بیننده طلیعه، سرآغاز دورهگرد، دستفروش تاجر، فروشند
فتنهجوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ن، آشوبطلب، آشوبگر▲، فتنهگر، شورشی، آتشبیار، ناراحت، ماجراجو، اخلالگر، مخل، اخلالکننده، قانونشکن، مقاوم دوبههمزن