محولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام اگذارشده، ارجاعی، تفویضشده، سپرده(شده)، وکالتی بهنیابت
شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود هوجود آمدن، زادن، متولد شدن، بهدنیا آمدن برآمدن، جوانه زدن آغازیدن، بنیاد نهادن پدید آمدن، ایجاد شدن، بهبار آمدن، رشد کردن، توسعه یافتن، شکل گرفت
زادهنشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ده، بهدنیانیامده، متولد نشده، نازاد، زاییده نشده، جنینی بالقوه، ممکن، پنهان، مخفی، درحالکمون، نهفته آینده، مستقبل، آتی
مکلف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات موظف کردن، مجبورکردن، التزام گرفتن، محول کردن، گماشتن، امر کردن، اصرار کردن، خسته کردن شرایط را پیشنهاد کردن