لاابالی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود لی بودن، بهخواب رفتن، کشیکرا رها کردن، اهمال کردن سست بودن، سرکار (هنگام کار) بهخواب رفتن، خوابیدن عار داشتن، اکراه داشتن گیر افتا
فعلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان لی، جاری، کنونی، موجود، معاصر، امروزی، متجدد حاضر حاکم، غالب، نافذ، فراگیر، درگردش رایج، شایع، متداول، مُد روز، مرسوم ساری، حی و حاضر، درجریان متأخر
بسیارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد لی، زیاد، فراوان، بیشمار، بیحد، بیحدوشمار، کثیر، عدیده، متعدد، بیاندازه، افزون، مالانهایت، وافر مُفصّل، طویل [کلام] هنگفت، گران، فاحش بیشتر، عمده
آلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی لی، ارگانیک، بیو، زنده، زیستی، حیاتی جاندار، حیوانی، جانوری، گیاهی اندامی، بافتی، جسمی، بدنی هوازی، ناهوازی