لیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی لیز، لغزان، لخت، روان صیقلی، براق ◄ روشن [سطح] لیز، لغزنده، سُر، هموار، صاف
لغوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام و، نسخ، الغا، اقاله(اقالت)، فسخ، فک، ابطال تضعیف، بیاعتباری، سقط اعتبار، نفی، انکار تغییرعقیده انحلال باطلسازی، جِر
لغو کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام کردن، کنسل کردن، بههمزدن، منسوخ کردن، باطل کردن، خط زدن، زدن، محو کردن ساقط کردن، برانداختن، از اعتبار انداختن، بیاعتبارکردن، پس گرفت
لیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی لیز، لغزان، لخت، روان صیقلی، براق ◄ روشن [سطح] لیز، لغزنده، سُر، هموار، صاف
تقلیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه لید، تأسی، اقتدا، دنبالهروی، پیروی، الگوبرداری، اقتباس نسخهبرداری، استنساخ، رونویسی انطباق، تطبیق تجسم انعکاس، تشابه بهزبان دیگرگفتن، ترجمه، تفس
بسیارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد لی، زیاد، فراوان، بیشمار، بیحد، بیحدوشمار، کثیر، عدیده، متعدد، بیاندازه، افزون، مالانهایت، وافر مُفصّل، طویل [کلام] هنگفت، گران، فاحش بیشتر، عمده
فعلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان لی، جاری، کنونی، موجود، معاصر، امروزی، متجدد حاضر حاکم، غالب، نافذ، فراگیر، درگردش رایج، شایع، متداول، مُد روز، مرسوم ساری، حی و حاضر، درجریان متأخر