لیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی لیز، لغزان، لخت، روان صیقلی، براق ◄ روشن [سطح] لیز، لغزنده، سُر، هموار، صاف
آلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی لی، ارگانیک، بیو، زنده، زیستی، حیاتی جاندار، حیوانی، جانوری، گیاهی اندامی، بافتی، جسمی، بدنی هوازی، ناهوازی
ملودیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ملودی، آهنگین بودن، خوشآهنگی، موسیقی آوای دلپذیر، نغمه، لحن، الحان موسیقی، آواز خوش، نوا، ترجیعات روحنواز ساز، موسیقی آوا، آهنگ، ترانه، آواز،
درخشان کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ن کردن، براق کردن، جلادادن، صیقلی کردن، واکس زدن، روشن کردن، تشعشع کردن، چرب کردن، لیز کردن، روان کردن
تقلیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه لید، تأسی، اقتدا، دنبالهروی، پیروی، الگوبرداری، اقتباس نسخهبرداری، استنساخ، رونویسی انطباق، تطبیق تجسم انعکاس، تشابه بهزبان دیگرگفتن، ترجمه، تفس
گام [موسیقی]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی موسیقی]، دستگاه، مقام، ردیف شور، ابوعطا، بیات ترک، دشتی، افشاری، همایون، بیات اصفهان، سهگاه، چهارگاه، ماهور، راست پنجگاه، نوا، دستگاههای موسیقی