متناوب بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان متناوب بودن، تکرار شدن، هرفصلتکرار شدن، گردیدن، چرخیدن یکدرمیان قرار گرفتن، پشت هم آمدن تپیدن، ضربان داشتن، زدن [نبض]، کوبیدن تابخوردن، نوسان کردن،
ورزش باستانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ستانی، ورزش زورخانه، چوگان، شکار، تیراندازی، اسب تازی فنونزورخانه، شیرینکاری، شلنگ، شاطری، زورگری، چرخ زدن، کباده کشیدن، تکپر، تکچرخ وسائل
اجزای خودرو: لوازم یدکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت خودرو: لوازم یدکی، فرمان، دنده، پدال گاز موتور، شمع، پلاتین، دلکو، کویل، پیستون، سوپاپ، سیلندر، سرسیلندر، کاربُراتور، کاربرات، میللنگ، یاتاقان بدنه
متوقفشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ] متوقفشده، ترمزشده، بیحرکت معطل، لَنگ، بهتأخیرافتاده، معوق، معلق، مسکوت، بلاتکلیف، پادرهوا، دیر نیازمند
علیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ل، افلیج، فلج، شل، لَنگ، درمانده، ناقص، دچار نقص عضو معیوب، ناقص جانباز