ضدیت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ت کردن، راندن، مخالف بودن، منافی بودن، ستیز کردن، ساز مخالف زدن، دست رد بهسینۀ کسی زدن، ادا در آوردن لج کردن، عناد ورزیدن، مخا
کلهشقبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام کلهشقبودن، سرسخت بودن، سرسختی کردن، پافشاری کردن، مصمم بودن مطمئن بودن لجکردن، سر لج افتادن، سماجت کردن، ترشرو بودن ثبات داشتن، مقاومت
مخالفت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ن، اختلافداشتن، نظرمخالف ابراز کردن، نظر مخالف داشتن، ابراز مخالفت کردن، مخالف بودن، اختلاف عقیدهداشتن، اختلاف نظر داشتن، وتو کردن، ردّ کر
پایین آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ایین آوردن، کاهش دادن، فرود آوردن، باعث اُفت شدن، شیررا بستن، بستن پایین نگهداشتن، سرکوب کردن، تحتانقیاد درآوردن، فرونشاندن غرقکردن ◄ غرق شدن لِهکر
سرسختیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام دگی، قاطعیت، خودرأیی▼، لجاجت، سماجت، اصرار، کلهشقی، خیرهسری، تمرّد، سرپیچی، عناد، لج، لجبازی، لجاج، پیگیری، پافشاری اراده، عزم، مقاوم