لبخند زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی د زدن، تبسم کردن، بشاشبودن زیرلب خندیدن، لبش بهخنده واشدن
خندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی لبخند، تبسم، قهقهه تمسخر، نیشخند، پوزخند، خندۀ زهرآلود، استهزا لبخند، خندۀ زیرلب قلقلک کمدی، فکاهی، لطیفه، بذله غش غش، هاها، کرکر، قاهقاه،
خندانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی نده کنان، لبخندزنان، متبسم، تبسمکنان، شکفته، شکوفا خوشرو، خندهرو، بشاش، متبسم، گشادهرو، بسیم خوشحال مضحک، خندهدار، تمسخرآمیز مسخره، نام
باوقار بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ودن، جدی بودن، لبخند ازصورتش محو شدن، سنگین بودن، متانت خودرا حفظ کردن، قیافه گرفتن، کسلکننده بودن
رازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ز، سِرّ، نهان، خفا، رمز، اسرار، حس ششم اطلاعاتمحرمانه، اسرار دولتی، اطلاعات طبقهبندیشده انسان اسرارآمیز، لبخند ژوکوند امضامحفوظ، بینامی اخ
خوش بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی بودن، شاد بودن، آسمان را سیر کردن، اعصاب داشتن، بال درآوردن، بالوپر گرفتن، خندیدن، لبخند زدن، شادمانی کردن