نوازش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ، ناز کردن، بوسیدن، ماچ کردن، بوسه زدن (گرفتن)، لمس کردن، فشار دادن، نگهداشتن، دوست داشتن سر برروی شانۀ کسی گذاشتن، درآغوش گرفتن(کشیدن)،
نامطمئنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال تأییدنشده، غیررسمی، مُهرنشده، امتحاننشده، تجربهنشده، آزمایشنشده شکدار فاقد مُهر استاندارد
شایعهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط بر تأییدنشده، شایعات، هیاهو، تبلیغات، مجعولات، غیبت محاوره جنجال، یککلاغچهلکلاغ، هیاهو، سروصدا، جاروجنجال، غوغا، رسوایی، قشقرق، افتضاح، اف
سوگندنخوردهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال دنخورده، تأییدنشده، ثابتنشده بدون مبنا، ساختگی، بیاساس
فرسودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی تهلک کردن، ساییدن، خوردن، پوساندن، فاسد کردن، پژمردن، خشکاندن، کهنه کردن آسیب زدن▲ استفاده کردن، هدر دادن، تلف کردن