لامذهبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب مذهبی، بیدینی، مادیگرایی، بیخدایی، آتهئیسم، اباحت، بیتقوایی کفر، ضدیت بامذهب▼ مذهب کاذب، شرک، بتپرستی فقدانمذهب، الحاد، ناباوری، مذهب شکاکیون،
لامذهبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب بیدین، ملحد، آگنوستیک، دهری، ازخدابیخبر، بیاعتقاد، بیایمان، بیتقوا، شکاک، بیقید، شهوانی، فرصتطلب اشتراکی مذهب شخص لامذهب، منکر خدا، شخص بیایم
لاابالی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود لی بودن، بهخواب رفتن، کشیکرا رها کردن، اهمال کردن سست بودن، سرکار (هنگام کار) بهخواب رفتن، خوابیدن عار داشتن، اکراه داشتن گیر افتا
لامذهبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب بیدین، ملحد، آگنوستیک، دهری، ازخدابیخبر، بیاعتقاد، بیایمان، بیتقوا، شکاک، بیقید، شهوانی، فرصتطلب اشتراکی مذهب شخص لامذهب، منکر خدا، شخص بیایم
بتپرستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ] بتپرست، لامذهب، شیطانی شخص بتپرست، بدوی، آفتابپرست، آتشپرست، گبر، شخص لامذهب، دیوخویی
لمسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ت] لمسی، لامسه محسوس، ملموس ◄ چگال دستی، یدی، بازویی راستدست، چپدست مماس، مجاور